اگر وکیل میشدم، در بهترین و شریف ترین حالت ممکن میتونستم مدافع حقوق آدم هایی بشم که زبان دفاع کردن از خودشون رو ندارن. آدم هایی که حتی گاهی زبان اعتراض هم ندارن. یعنی بگردم افرادی رو پیدا کنم که حقشون و شأنشون زندگی ای که دارن نیست، ولی اینو نمیدونن؛ و بعد از اینکه بهشون یادآوری کردم نباید حقوقشون رو بر خودشون حرام بدونن، بهشون کمک کنم.

نه برای اینکه قهرمان مظلومین بشم! این کارو بیشتر به این خاطر انجام میدادم که بچه پررو»*هایی که فکر میکنن با ت و بازی کلامی و گرفتن ژست حق به جانب، میتونن در هر شرایطی حرف و موضع ناحق خودشون رو در مقابل آدم های ساده و بی دفاع غالب کنن و خودشون رو محق جلوه بدن بدونن و بفهمن دنیا همیشه رو یه پاشنه نمیچرخه. 

 

 

* حس کردم شاید استفاده از این لفظ اینجا کار درستی نباشه ولی هر چی فکر کردم کلمه یا عبارت جایگزینی پیدا نکردم که حق مطلب رو ادا کنه. باور کنین فکر کردم ولی نشد!

 

پ.ن: بچه پررو نباشیم.

این ها از 98 جا مانده بودند:)

یادداشت های یک معمار جوان (3)

وکیل مدافع بی اعصاب!

رو ,خودشون ,  ,آدم ,ولی ,فکر ,خودشون رو ,آدم هایی ,    ,فکر کردم ,محق جلوه

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نود و هشتیا | دانلود رمان برنامه 1000 ساعته حرف آخر tagtak عیانِ دل خودم و نوشته هام علوم آزمایشگاهی 96(دانشگاه علوم پزشکی جهرم) سم فروشی | فروش انواع سم | سم کشنده حشرات | سم سوسک کش | پِریسکه‌ی جان لاستیک فروشی داودآبادی